جواب معرکه
موضوع انشا موهای بافته من
صبح شده بود چشمانم را باز کردم نگاهی به اطراف کردم که دیدم دارم شانه میشوم بسیار خوب بود و گره هایم تمام باز شده بود دختر کوچکی که صاحب من بود مرا دوست داشت گاهی که در آیینه به خود نگاه می کرد می توانستم چهره او را ببینم بسیار زیبا بود کنار مادرش رفت و شانه و کش مو را به مادرش داد و از او خواست تا موهای او را ببافند وای باز هم قرار است در هم پیچیده و تاب داشته باشند مادرش من را به سه قسمت تقسیم کرد و یواش یواش شروع کرد به پیچ و تاب دادن من از راست به چپ از بالا به پایین آخر کار یک کش مو به من زد و یک گیره کوچک هم همینطور بسیار زیبا شده بودم و خودم از دیدن خودم لذت می بردم درست است وقتی بافته میشدم بسیار حال بدی داشتم گاهی اوقات اما لذت بخش بود و آرام هم بود هم گره ی نداشتم دو روز گذشته دختر کوچولو تصمیم گرفت که بافت های مرا باز کند وقتی مرا باز کرد بانمک ث فرفری شده بودم او در آینه به خود نگاه می کرد و می خندید